خبرگزاری مهر- گروه فرهنگ و هنر: رضا میرکریمی از جمله کارگردان هایی است که موقعیت تجربه کردن در زمینههای مختلف سینما را دارد و تجربه نشان داده که این کارگردان با دقت نظر و حساسیتی که دارد از پس تجربه های بدیع برآمده و این روزها مجموعه کمیک موشن «نام ها» نیز از جمله همین تجربه هاست.
در این مجموعه کمیک موشن، تیم تولید تلاش داشتند سرداران شهید در 8 سال دفاع مقدس را به مخاطب نوجوان و جوان معرفی کنند که نمایش دو فیلم سی دقیقه ای «مصطفی» و «عباس» در محافل مختلف دانشگاهی و سینمایی حکایت از موفقیت در برقراری ارتباط با مخاطب دارد.
رضا میرکریمی کارگردان مجموعه «نام ها» به همراه محمد پیرهادی تهیه کننده و امیر مهران طراح انیمیشن، انیماتور و دستیار کارگردان پس از دریافت بازخوردهای مختلف از نمایش دو فیلم «مصطفی» و «عباس» با حضور در میزگردی که از سوی خبرگزاری مهر تدارک دیده شده بود از کم و کیف تولید این مجموعه، مراحل ساخت، چگونگی رسیدن به این شکل از اجرا، دلایل رو آوردن به ساخت «نام ها» سخن گفتند.
بخش دیگری از این گفتگو به انتقاد رضا میرکریمی از نوع نگاه جریان های حاکم سیاسی به شهدا اختصاص داشت. این کارگردان در این بخش از صحبت های خود به قدرناشناسی هایی که درباره شهدا صورت گرفته است اشاره کرد و گفت که بخش بزرگی از این قدرناشناسی به دلیل برخورد ابزاری بوده که جریان های سیاسی از شهدا داشته اند. این کارگردان همچنین تاکید کرد که از این قهرمان ها دیوارهای گوشتی برای انواع سودجویی ها و دنیا طلبی ها ساخته شده تا خود را پشت آن پنهان کنند.
گفتگو با رضا میرکریمی، محمد پیرهادی و امیر مهران را میخوانید:
* از زمانی که دو داستان شهید عباس دوران و شهید مصطفی چمران از مجموعه «نام ها» در محافل مختلف نمایش داده شده شاهد واکنش های خوبی هستیم که برای ساخت این مجموعه باکیفیت به شما خدا قوت میگوییم. آقای میرکریمی شما در مجموعه «نامها» هم در فرم هم در محتوا دست به تجربه جدیدی زدید. سوال من این است که با چه انگیزهای مجموعه «نام ها» را کارگردانی کردید؟
میرکریمی: در واقع 2 سال پیش بود که به شکل خودجوش به این تصمیم رسیدم که درباره بسیاری از شهدا و قهرمان های هشت سال جنگ تحمیلی به صورت پراکنده و در تریبون های رسمی زیاد حرف زده شده است اما این تریبون های رسمی هیچگاه نتوانسته بودند در بیان فهم و درک درست از شهدا بین مخاطب جوان تاثیری ایجاد کنند و این خلاء را همچنان نیز در جامعه احساس می کنیم. به همین دلیل تصمیم گرفتم سراغ سرداران شهید بروم و در قالب فیلم های مستند زندگی، شخصیت، افکار و ایده های آنها را بازآفرینی و در قالب جدیدی ارائه دهم.
* تیم تولید برای اجرایی شدن ایده ساخت این مجموعه چگونه دور هم جمع شدند؟
میرکریمی: در آن زمان این ایده را با حوزه هنری در میان گذاشتم و آنها هم پای کار آمدند و بعد به کمک محمد پیرهادی که تهیهکننده کار است، تلاش کردیم تا آنچه را لازم داشتیم اعم از راش های موجود از جنگ و تصاویر مستند موجود از شهدا پیدا و بازنگری کنیم.
پس از آن روی این موضوع متمرکز شدیم که چطور می توان داشته های موجود از جنگ را در ترکیب با بخش های بازسازی شده به مستندهایی جذاب تبدیل کنیم و در عین این جذابیت به تعریف درستی از شهدا برای مخاطب امروز به خصوص مخاطب جوان که بیش از هر قشر دیگری آنها را مد نظر داشتیم، دست یابیم.
* در صحبتهای خود اشاره کردید قهرمان های هشت سال جنگ تحمیلی به صورت پراکنده و از تریبون های رسمی مطرح شدند. نگران به تکرار افتادن و تبدیل شدن به همان تریبون های رسمی نبودید؟
میرکریمی: قطعا نگران بودم. اتفاقی که افتاد این بود که هرچه تصاویر آرشیوی و فیلم های موجود را بیشتر می دیدم بیشتر متوجه می شدم که درباره شهدا بارها و بارها به انحای مختلف صحبت شده است. در واقع در فرصت ها و موقعیتهای متفاوت از شهدا استفاده شده است.
* در حوزه مستندهای جنگ هم به تکرار در طرح آثار رسیدید؟
میرکریمی: نه اتفاقا حوزه مستند جا برای کار داشت اما در همان زمان هم مطلع شدیم که تعداد زیادی کار مستند با موضوع سرداران شهید در حال تولید است.
* مستندهای جنگ چطور؟
میرکریمی: درباره مستندهای جنگ به آثاری برخورد کردیم که در بهترین حالت و با بیشترین خلاقیت تولید شده و نمونه های موفق خوب زیاد داریم. با این اوصاف بعد از نزدیک به هشت ماهی که گذشت تصمیم گرفتیم فرم کار را تغییر دهیم و به سمت سینمای قصهگو برویم و این قصهها را در قالبی تعریف کنیم که اولا دافعه نداشته باشد و در عین حال نظر مخاطب جوان و نوجوان را به خود جلب کند و نکته بعدی این بود که روایت ها را به شکل کوتاه و به اصطلاح کپسوله و جمع و جور و در فضایی کاملا کنترل شده با زمانی کمتر از 40 دقیقه تولید کنیم. خلاصه اینکه پس از بررسی هایی که انجام دادیم به قالب مستند و انیمیشن رسیدیم و از اینجای ماجرا امیر مهران انیماتور به مجموعه «نام ها» اضافه شد.
امیر مهران را از زمانی که به عنوان داور آثارش را دیده و داوری کرده بودم، میشناختم و طی مشورتهای بسیاری که با این انیماتور انجام شد به سمت انیمیشنسازی رفتیم اما به تدریج به این جمع بندی رسیدیم که بخش های بازسازی و مستند را با تکنیک انیمیشن انجام دهیم.
* آقای مهران چرا کار با تکنیک انیمشن به نتیجه نرسید.
مهران: طی بررسی هایی که انجام دادیم متوجه شدیم که از تکنیک انیمیشن بسیار استفاده شده است و نمونه موفق، ضعیف و قوی در آن وجود دارد و به این نتیجه رسیدیم که ترکیب انیمیشن با صحنه های مستند شکل خوبی از کار به دست نمی دهد. به همین دلایل به سمت فضاهای کمیک موشن که در ایران کمتر تجربه شده بود رفتیم.
* به نظر می رسد تکنیک کمیک موشن در ایران برای پروژههایی با این وسعت مورد استفاده قرار نگرفته یا حداقل من اطلاع دقیقی از به کار گیری این تکنیک ندارم.
میرکریمی: استفاده از تکنیک کمیک موشن در ایران جا افتاده نیست و اصولا این نوع قصه های تصویری جزو فرهنگ داستان سرایی ما نیست. بنابراین هرچه خاطره از کتاب های کمیک و مصور داریم مربوط به ساخته های ژاپنی، اروپایی و آمریکایی مانند تن تن و خیلی دیگر از داستان هایی است که کودکی خود را با آن سپری کرده ایم.
البته با وجود آنچه در ایران از قصههای کمیک تصور می شود که مخاطب آن کودکان هستند باید گفت به هیچ عنوان اینگونه نیست. ضمن اینکه قصه های مصور بسیاری در نشریات هفتگی و ماهانه اروپا و آمریکا کار شده که براساس این قصه ها فیلم های موفق زیادی هم ساخته شده است.
* ارزیابی تجربه های موفق کمیک موشن در اروپا و آمریکا ملاک شما برای کار در این حوزه نبود. درست ایست؟
میرکریمی: قطعا ملاک نبود. اما کار در این فضا تجربه تازه ای بود و می توانستیم همه آنچه را به عنوان آرشیو جمع کرده بودیم و به چشم مردم آشنا بود در قالبی که تا کنون تجربه نشده بود، ارائه دهیم. شروع کار دشوار بود چون باید ابعاد مختلف کار و از همه مهمتر طول مدت زمان تعریف قصه را مشخص می کردیم. همچنین در ابتدا در نظر داشتیم 10 دقیقه از کار را به فضای بازسازی اختصاص دهیم و بقیه هریک از قصه ها را به سمت استفاده از فیلم های مستند پیش ببریم و در نهایت با یک نریشن همه موتیف های درنظر گرفته شده را به هم وصل کنیم اما در نهایت به این شکل از کار هم راضی نشدم و به تدریج به این نقطه رسیدم که قصه ها باید یکپارچه تعریف شود.
* برای رسیدن به داستان یکپارچه بود که هر یک از شهدا را راوی زندگی خود در نظر گرفتید؟
میرکریمی: انتخاب این شیوه به این دلیل بود که در طول سالهای متمادی فرهنگ غلو و مدیحه سرایی برای بزرگداشت بزرگان و قهرمانان معاصر باب و متاسفانه امروزه به ادبیات تبدیل شده است. از همین رو برای فرار از اغراق تصمیم گرفتیم هر یک از قهرمان ها راوی زندگی خود باشند چراکه وقتی قرار بود شهدا درباره خودشان سخن بگویند قطعا خیلی صادقانه و بدون درشت نمایی درباره خود سخن می گفتند به همین دلیل تصمیم گرفتیم در هریک از پروژه ها شهدا راوی خود باشند.
* با این اوصاف در قصه پردازی یک راست سر اصل مطلب رفتید.
میر کریمی: نه اتفاقا اینطور نبود چراکه کلید رسیدن به این شکل از قصهپردازی کمی دیر به دستمان افتاد. خیلی از نویسندگان خوب و حرفه ای آمدند و دوست داشتند کار کنند اما حاضر نبودند با این متد داستان بنویسند و راوی را شخص اول بگذارند. پیشنهادهای مختلفی هم وجود داشت و من به این پیشنهادها فکر می کردم اما دیدم فقط یک راه وجود دارد و آن هم روایت داستان توسط خود شهدا است.
به اعتقاد من بکارگیری این روش سد نفوذناپذیری برای واکنش های بیرونی است. در واقع وقتی قهرمان داستان که شهدا هستند درباره زندگی شخصی، عقاید و مسیری که رفته اند صحبت میکنند قطعا به دل می نشیند.
*اشاره کردید که کلید این شیوه کار کمی دیر به دست شما رسید. چرا؟
میرکریمی: یک بخشی از این ماجرا به این دلیل بود که من به این نوع از فضای کار آشنا نبودم و کمی طول کشید تا امیر مهران و تیم انیمیشن این اطمینان را به من دادند که می توان در این حوزه فعالیت کرد.
* نمونههای خارجی که با این تکنیک کار کرده بودند کمکی به تیم انیمیشن سازی کرد؟
مهران: کمک که نه، چون می دانستیم از کلیت این مجموعه چه می خواهیم اما در تحقیقات خود به این نکته رسیدیم که نمونه های خارجی که در این تکنیک کار شده بود بیشتر از 15 دقیقه زمان نبرده بودند و به طبع نگران بودیم که اگر قرار است قصه ای 30 دقیقه ای با این تکنیک ساخته شود دچار پس زدگی شود. اما به محض اینکه طرح هایی زده و موسیقی انتخابی روی آن گذاشته شد و برای امتحان نریشنی نیز با صدای افشین هاشمی روی کار گذاشته شد، مطمئن شدیم که در مدت زمان 30 دقیقه هم پاسخگو است.
میرکریمی: برای رسیدن به این اطمینان حدود یک سال فعالیت کارگاهی داشتیم. چون فقط فرم، طراحی ها، شکل صداگذاری، استفاده از موسیقی و افکت ها مطرح نبود بلکه شکل قصه هم شامل این ترکیب می شد. یعنی به موازات اینکه ساختار زیر نظر مهران طراحی می شد من نیز با نویسنده های بسیاری قرار می گذاشتم تا قصه را به سرانجام برسانند.
* اتفاقا به یاد دارم که در آن زمان وقتی با فرید فرخنده کیش درباره این پروژه حرف می زدیم این مدیر سینمایی وقت در حوزه هنری می گفت رضا میرکریمی با وسواس و دقت بسیاری داستان را می نویسد.
میرکریمی: باید با حساسیت و وسواس بسیار داستان را درست پرداخت می کردم. ببنید خیلی ساده و دم دستی داستان پردازی این بود که از لابلای کتاب های موجود به شکل تحقیق و مطالعات معمولی داستانی را در آوریم، یک قصه شتابزده تعریف کنیم و کار را تمام کنیم. اما ما نمی خواستیم با سهل انگاری قصه این کار را به انجام برسانم.
از روز اول به گروه تولید می گفتم که اگر ساختار را با بهترین تکنیک طراحی کنیم و با عالی ترین شکل ممکن نیز ارائه دهیم اما قصه خوبی نداشته باشیم شکست خورده ایم چون نمی توان ضعف در متن و قصه پردازی را با تکنیک پوشاند و آنچه این مجموعه را برجسته می کند داستان است. خلاصه اینکه برای رسیدن به این بخش با خیلی از افراد صحبت کردیم، مطالب بسیاری نوشتیم، با نویسنده های بزرگی که صاحب چندین جلد کتاب در این عرصه هستند نشست و برخاست کردیم.
* ورود به تولید اینگونه آثار به دلیل تولیدات ضعیف قبلی از اساس سخت است. اغلب آثار قبلی با نگاه ایدئولوژیک و با هدف انجام کارهای آماری درباره شهدا ساخته شدهاند. آقای پیرهادی به عنوان تهیهکننده مجموعه «نامها» چطور حاضر شدید به تکنیک تجربهنشده در ایران یعنی استفاده از کمیک موشن برای ساخت فیلم درباره شهدا دست بزنید؟
پیرهادی: میرکریمی در صحبت های خود اشاره کرد که در رسانه های مختلف شنیداری، دیداری، مکتوب، مجازی و .... بارها و بارها درباره شهدا صحبت شده و از سوی دیگر فیلم ها و سریال های متعددی در این حوزه نیز ساخته شده است بنابراین ورود به این حوزه از اساس یک جسارت هنری می خواست.
ورود میرکریمی و تیم تولید برای ساخت این مجموعه از انگیزه های کاملا اعتقادی نشات می گیرد. اگر بخواهم دقیق بیان کنم باید بگویم نیاز به فعالیت در این عرصه را از درون خانواده خودم تا جامعه اطرافم حس می کردم.
معتقدم از شهدا تنها اسم آنها باقی مانده است. به خصوص اینکه نسل جوان جامعه از ایثار و از خودگذشتگی این بزرگان غافل هستند و همه این موارد انگیزه ای شد تا درباره این موضوع کار کنیم و همانطور که گفتم جسارت هنری میرکریمی قابل تحسین است که درباره موضوعی که به انحای مختلف گفته شده بار دیگر فیلم ساخته است.
* یکی از ویژگیهای مثبت این مجموعه منطبق بودن با شخصیت واقعی قهرمان های معاصر ایران است.
پیرهادی: یکی از فاکتورهایی که در موفقیت این مجموعه موثر بود بیان واقعیت و حقیقت شهدا است. همانطور که میرکریمی اشاره کرد برای رسیدن به این نقطه تلاش بسیاری شد و ملاقات هایی را با افرادی داشتیم که در این حوزه فعالیت جدی و مستمر داشتند. پای صحبت رزمنده های بسیاری که در عملیات های مهم حضور داشتند و با سرداران جنگ هم رزم بودند، نشستیم و خاطراتشان را شنیدیم.
* در حوزه مخاطب شناسی چه کردید؟ آیا از ابتدا مخاطب نوجوان و جوان را مدنظر داشتید؟
پیرهادی: بله از ابتدا روی مخاطب نوجوان و جوان هدف گذاری کرده بودیم اما پس از نمایش دو بخش «عباس» و «چمران» در محافل مختلف متوجه شدیم که همه اقشار جامعه از دیدن این مجموعه لذت بردهاند.
* نکته دیگر اینکه شهدا هرگز از خود تصویر آسمانی و دست نیافتنی ارائه نمیدانند که در انتخاب شیوه من راوی برای «نامها» شما نیز به این تصویر واقعی رسیدید.
پیرهادی: اینگونه روایت (راوی هر قصه خود آن شهید و سردار دفاع مقدس است) از ابتدا در قصهپردازی وجود داشت و روایت زندگی عادی هر شهید با آرمانها تلفیق شده بود. بنابراین از ابتدا تعریف آسمانی بودن شهدا مطرح نبود و همین نگاه در نگارش فیلمنامه نیز اتفاق افتاد به این معنا که این قهرمان های معاصر کاملا زمینی دیده شده بودند. به نظر من رسیدن به همین نقطه است که موفقیت میرکریمی در کارگردانی این مجموعه و هدایت کلیت اثر را به درستی مطرح می کند.
* آقای میرکریمی نگران نبودید که به شما برچسب انجام کار سفارشی بزنند؟
میرکریمی: نه قطعا نگران نبودم اما با مواردی تعجب برانگیز مواجه شدم.
چطور؟
میرکریمی: زمانی که طرح ساخت این فیلم را ریخته بودم، خیلی ها به من می گفتند که وارد این حیطه نشوم و تاکید می کردند که فیلم بسازم و به زعم این توصیهکننده ها فیلمسازی که در سینما اعتبار دارد با انجام فیلم های سفارشی اعتبار و ارتباط های سینمایی خود را از دست می دهد و تلویحا می گفتند که با انجام سفارش هایی از این دست به جرگه کسانی که نون به نرخ روز می خورند، می پیوندم.
تعجب میکردم از این توصیه ها و این سئوال برای من پیش می آمد چطور می شود این اتفاق بزرگ تاریخ معاصر را فراموش کرد؟ چگونه می توان نقش قهرمان های هشت سال دفاع مقدس را که از جان گذشتند از یاد برد. هنوز بعد از این همه سال سایه سنگین نبود شهدا و تبعاتی را که این جنگ بر سرزمین مان گذاشته با همه وجود میتوان حس کرد. کسانی که شهید شدند و از میان ما رفته اند هنوز اسم شان روی کوچه ها و میادین و بزرگراههای شهرهای ما است. هریک از ما هنوز با عزیزانی که در جنگ از دست داده ایم خاطره داریم.
* از این توصیهها به خودتان ناراحت هستید یا از نادیده گرفتن های پی در پی؟
میرکریمی: مسئله ناراحتی شخصی من نیست بلکه در تعجب هستم که چرا فرهنگ جامعه و البته کسانی که در شکل گیری فرهنگ این مملکت سهیم هستند امروز به نقطه ای رسیده اند که حرف زدن درباره شهدا، کارکردن در حوزه جنگ و همه لحظات افتخارآفرین تاریخ ملت ایران و بسیاری دیگر از این افتخارها را انجام کار سفارشی می دانند.
آیا واقعا حرف زدن درباره این قهرمان های تاریخ معاصر به کارنامه کاری فیلمساز لطمه می زند؟ باور کنید در هیچ جای دنیا با قهرمان های ملی و با سربازان وطن خود اینگونه برخورد نمی کنند. چطور می شود ورود به قصه هایی درباره شهدا فاقد ارزش هنری باشد و برچسب سفارشی بخورد و کار کردن درباره موضوعات بی خاصیت دارای ارزش هنری و نمره قبولی در کارنامه کاری فیلمساز!
* در دورانی که به ساخت پروژه «نام ها» فکر می کردید در مواجهه با این توصیه ها چه عکس العملی داشتید؟
میرکریمی: من با خودم فکر می کردم اگر زمان جنگ، مردم با این نگاه به مبارزه برای وطن و اعتقاداتشان نگاه می کردند آینده این سرزمین چه می شد؟ اما به هرحال من خیلی راحت از این مسئله عبور کردم. ضمن اینکه من به عنوان یک فیلمساز دوست داشتم این حوزه را تجربه کنم و با هدف گذاری مشخص درباره مخاطب فیلم بسازم. نکته دوم اینکه ادای دینی بود که باید می کردم و نکته مهمتر اینکه در ساخت این پروژه بیش از اینکه بخواهم فرد و یا افرادی را بزرگ کنم اول خودم بزرگ شدم و اولین خدمت را به خودم کردم.
* فکر می کنید آنچه به عنوان قدرناشناسی از انسان های بزرگ در تاریخ معاصر مطرح می شود از چه کمبود و یا نقصی نشات گرفته است؟
میرکریمی: به نظر من بخش بزرگی از این قدرناشناسی به خاطر برخورد ابزاری بوده که برخی از جریان های سیاسی داشته اند. در واقع از این قهرمان ها دیوارهای گوشتی برای انواع سودجوییها و دنیاطلبیها ساخته شد تا این جریان های سیاسی خود را پشت آن پنهان کنند.
استفاده تشریفاتی و گلخانهای از نام شهدا باعث شده که نسل جوان، تاریخ معاصر را از حافظه تاریخی خود پاک کند. من به وضوح می دیدم که علاقه ای برای آشنا شدن با شهدا نشان نمی دادند و به راحتی از یادآوری رشادت های آنها می گذشتند.
البته این چشم پوشی ها پدیده تازه ای نیست. من یادم هست که در گذشته در کتاب های درسی ماجرای رشادت پسربچه ای به نام پتروس را گنجانده بودند که این پسر بچه انگشت خود را در سوراخ سد می کرد تا دیوار سد فرو نریزد و آب شهر را بر ندارد. یک قهرمان کاملا پوشالی ساخته بوند که اصلا وجود خارجی هم نداشت و اصولا قهرمان پروری وارداتی به کتب درسی بود. این در حالی است که سرزمین ما قهرمان های بسیاری به خود دیده است و کل قهرمان هایی که در فرهنگ ما به ثبت رسیده معادل با همه قهرمان های دنیای غرب است.
ولی متاسفانه برخی به دلیل کج سلیقگی ها و سیاستگذاری های نادرست در عرصه فرهنگ از قهرمان های معاصر به شکل روزمره بهرهبرداری می کنند. این در حالی است که این سیاستگذاران فرهنگی فراموش کرده اند که قهرمان های معاصر متعلق به جناح سیاسی خاصی نیستند بلکه متعلق به همه مردماند.
* جدا از قدرناشناسی که به آن اشاره کردید، به نظر می رسد برخی از فیلمسازان در نوع نگاه و اندیشه ای که در آثارشان نسبت به شهدا بیان می کنند بیش از اینکه بخواهند راه و سیره این قهرمان ها را نشان دهند آنها را به نفع خود مصادره می کنند.
میرکریمی: واقعیت این است که نوشتن از شهدا و به تصویر کشیدن زندگی آنها نوعی امانت دست نویسنده، فیلمساز و تهیه کننده است و این امانت داری بسیار سخت است و در نهایت این امانت داری باید از سوی فیلمساز رخ دهد.
* منظور شما این است که در نهایت نگاه و جهان بینی فیلمساز به عنوان صاحب اثر باید به شهدا نیز باید مطرح شود؟
میرکریمی: قطعا باید نوع نگاه فیلمساز در اثر بیان شده باشد اما به اعتقاد من تعریف این جهان بینی در ساخت یک اثر سینمایی درباره شهدا و یا جنگ تحمیلی و اثرات مخرب پس از آن با نگرش درباره فیلمی با موضوع اجتماعی متافاوت است و آنچه سینمای دفاع مقدس را از سایر گونه های سینمایی جدا می کند نگاه متعهدانه ای است که فیلمساز به دنبال آن رفته است. بنابراین ساخت فیلم هایی در حوزه دفاع مقدس به خصوص بیان اتوبیوگرافی شهدا به نگاه متعهدانه فیلمساز احتیاج دارد چون تا زمانی که فیلمساز با یک نگاه واقع بینانه به این ایثار نگاه نکند نمی تواند واقعیت موضوع را درک و بیان کند.
بسیاری دوست دارند که بخش هایی از زندگی شهدا را حذف کنند و یا درباره آن صحبت نکنند و یا اینکه آن بخش از زندگی شهدا را که امروزه با اعتقادات شان همراه است بیان کنند. به عنوان نمونه رسانه های رسمی و عمومی به گونه ای از شهدا سخن می گویند که انگار این بزرگان زندگی را رها کرده و فقط و فقط به آخرت فکر می کردند. اینگونه استفاده از نام شهدا نه تنها چهره و حقیقت وجودی این عزیزان را مخدوش می کند بلکه این افراد هم به خواست و نیت خود که در پس واژه ها پنهان کردند دست نمی یابند.
* عکس این نوع استفاده هم وجود دارد.
میرکریمی: دقیقا برعکس این ماجرا هم وجود دارد. به این معنا که عده ای می خواهند شهدا را به گونه ای تصویر کنند که انگار هیچ اعتقادی به دین و مبارزه برای حفظ اسلام نداشتند و تنها به وطن و حفظ خاک ایران فکر می کردند و فقط به صرف میهن پرستی جنگیدند و یا اینکه اینگونه مطرح می کنند افرادی که در جنگ شرکت کردند آدمهای لمپنی بودند که جنگ تاثیری روی آنها نگذاشته و هیچ رشدی نداشته اند در واقع قداست زدایی می کنند.
از همین رو به اعتقاد من هر دو این رویه یعنی ایجاد تقدس کاذب و تقدس زدایی خیانت به اصل ذاتی شهدا است. بنابراین باید به یک خط اعتدالی رسید و راه وسط را طی کرد. نباید با خودخواهی و سودجویی سراغ شهدا رفت.
* یکی از ویژگی های مجموعه «نام ها» و یا حداقل همین دو قسمت از این مجموعه که به زندگی شهید چمران و شهید دوران می پردازد این بود که علاوه بر خود شهدا که راوی زندگیشان هستند، شخص سوم هم روایت میکند. آیا بکارگیری این شیوه در روایت در راستای رسیدن به نگاه واقعبینانه ای بود که در صحبت ها به آن اشاره کردید؟
میرکریمی: یکی از ویژگی های شهدا این بود که کارهای بزرگ خودشان را به خاطر فروتنی ذاتی که داشتند کوچک می شماردند به همین دلیل تصمیم گرفتیم در شرح روایت دلاوری هایی که داشتند دیگران را نیز وارد داستان کنیم.
* پرداختن به وجوه مختلف زندگی شخصی و مبارزههای شهدا هم در روایت تاثیر داشت؟
پیرهادی: یکی از دلایل تامل روی قصه شهدا پرداختن به وجوه مختلف زندگی آنها بود و در همین راستا بیان وجوه مختلف آنها و بیان طرحی کامل از پیکره وجودی شهدا از مهمترین بخشهای روایت بود که آن را به طور جدی در نظر گرفتیم. سیر زندگی از کودکی تا نوجوانی و انتخاب مسیر رشد اجتماعی و فردی تا زمان شهادت و حتی لحظه های عاشقانه شهدا از جمله فاکتورهای مهم در شیوه روایت بود.
در راستای نشان دادن لحظات عاشقانه به یک سکانس از روایت زندگی شهید دوران اشاره می کنم؛ در یک سکانس میزان عشق و علاقه عباس دوران به همسرش را نشان میدهیم. براساس واقعیت هایی که وجود داشت صحنه ای داریم که شهید دوران همسر خود را به نظامی ترین موقعیت ممکن و جایی می برد که ورود برای برخی از همرزمان او نیز ممنوع بود و یک تخلف نظامی محسوب می شد اما شهید دوران این کار را کرد تا عاشقانه های خود را به همسرش ابراز کند.
* آیا تاثیر نشان دادن بخشهایی از این دست عاشقانه ها را در مجموعه «نام ها» در نظر مخاطب دیدید؟
پیرهادی: نشان دادن تصاویری از این دست برای نسل جوان خیلی مهم بود. در واقع تیزبینی میرکریمی در قوام گرفتن این بخش از فیلم مهم و کارآمد بود.
* با توجه به آنچه درباره شکل گیری روایت گفتید نویسنده هریک از بخش ها چطور برای رسیدن به این جانمایه توجیه شدند.
میرکریمی: واقعیت این است که هیچ کسی نسبت به آنچه می خواستیم انجام دهیم توجیه نبود و اگر این سئوال شود که چرا برای انجام دو فیلم نیم ساعته این قدر زمان صرف کردیم واقعا جوابی نداریم. البته اگر علم و آگاهی امروز را داشتیم قطعا نصف این زمان صرف می شد. روزی که می خواستیم این مجموعه را شروع کنیم نمی دانستیم که باید از کجا آغاز کرد و چطور داستان را در سی دقیقه تعریف کنیم که همه بخش های مختلف زندگی شهید بیان شود.
* تحقیق و نگارش در ساخت چنین آثاری حرف اول را می زند. در این بخش چگونه عمل کردید؟
میرکریمی: جلسات تحقیق و نگارش در این مجموعه به کنفرانس های متعدد تبدیل شده بود یعنی علاوه بر آنچه روی کاغذ داشتیم، افراد تحقیقات خود را در جلسات طولانی برای ما ارائه میکردند.
*به عنوان نکته پایانی، با این اوصاف به نظر می رسد اندازه یک سریال چند قسمتی مواد اولیه داشتید.
پیرهادی: دقیقا. ضمن اینکه از ابتدا تصمیم نگرفته بودیم که درباره کدام بخش از زندگی شهدا صحبت کنیم به همین دلیل اول درباره شهدا از زبان محقق می شنیدم و پس از آن در یک اتاق فکر درباره کار روی وجوه مختلف سرداران شهید بحث و بررسی و در نهایت تصمیم گیری می کردیم.
میرکریمی: حتی مجبور شدیم برخی از بخش های درخشان زندگی شهدا را برای بیان حقیقتی از زندگی آنها حذف کنیم. مثلا هریک از این شهدا چندین عملیات های قهرمانانه داشتند که مجبور شدیم برای بیان ابعاد دیگر زندگی آنها یعنی بعد عاطفی و انسانی از بیان و پرداخت به این عملیات ها بپرهیزیم. در واقع سعی کردیم از روی لحظات مهم زندگی سرداران شهید به شکل گذرا عبور نکنیم و حق مطلب را در روایت قصه ها بجا آوریم.
گفتگو از پریسا ساسانی
نظر شما